گفت وگو با قفل سازی که نیم قرن را در این حرفه می گذراند ، ایرانی ها زمان صفویه قفل رمزدار ساختند ، تصاویر کلیدان های قدیمی را ببینید

به گزارش بهترین عینک آفتابی، مردی با دستان پینه بسته که با وجود سن بالا و البته ناملایمات هنوز دغدغه جوانان کوچه و خیابانش را دارد و نمی تواند ایده ها، عشق و علاقه خود را به آنها منتقل نکند؛کسی که به گفته خودش علاقه اش از همان کودکی به کار فنی پایانی ندارد و هر لحظه با کوچک ترین امیدی شوق نوآوری در او شکوفا می گردد.

گفت وگو با قفل سازی که نیم قرن را در این حرفه می گذراند ، ایرانی ها زمان صفویه قفل رمزدار ساختند ، تصاویر کلیدان های قدیمی را ببینید

بهترین عینک آفتابی - فتانه فرهادی: با استقبال گرم و بی پیرایه اش وارد مغازه شدم، راستش از بر و روی مغازه خیلی خوشم نیامد. شاید انتظار داشتم مغازه رنگ و لعاب بهتری داشته باشد. غافل از اینکه همین، حکایت از سرگذشت غریبانه او در میان مردمش دارد. حسین شمس متولد 1327 در تهران و دارای 5 فرزند است که پسر بزرگ او ترجیح داده کار پدر را ادامه دهد. 13 ساله بود که به حرفه کلیدسازی روی آورد، کسی که 55 سال سابقه سکونت در محله انبار نفت را دارد و به اصطلاح استخوان خرد نموده است. آنچه در ادامه می آید حاصل گفت وگوی ما با این قفل ساز قدیمی است.

قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

از خراطی به کلیدسازی و سپس به قفل سازی رسیدید. این مسیر را چگونه طی کردید؟

بچه بودم که وارد کار خراطی شدم. ابتدا شاگردی می کردم و علاقه زیادی هم داشتم. اما کار خراطی به علت ابزارآلاتش برایم خطراتی داشت و پدرم اجازه نداد ادامه دهم. خودش به نوعی کارش کلیدسازی بود. 13 ساله بودم که وارد حرفه او شدم. کلیدهای مختلف را می ساختم اما دخل و خرجم خیلی تأمین نمی شد. به همین دلیل تصمیم گرفتم قفل بسازم. اول، قفلی به نام قفل کرکره ساختم. بعد قفل رینگ ماشین برای جلوگیری از سرقت حتمی ساختم که چرخ های ماشین امکان باز شدن نداشته باشند. این قفل قفل منحصربه فردی است که نمونه خارجی ندارد.

یعنی نوعی اختراع بوده است.

بله همین طور است. حدود 15 نوع قفل کتابی ساخته ام.

قفل کتابی شما تفاوتی با قفل های کتابی دیگر هم دارد؟

قفل کتابی که ساختم و نمونه اش را کسی نزده است از آهن 4 پهلو و میله اش هم از آهن است که آن را آب می کنم و حالت خشکه یا فولاد پیدا می نماید که به راحتی باز و بریده نمی گردد. در حالی که قفل های دیگر جنسش از برنج است و در صورت تقلای زیاد باز می گردد اما این یکی چون از آهن است، ارزش وقت تلف کردن ندارد.

تا حالا به فکر فراوری انبوه قفل های فراوریی خودتان هم بوده اید؟

موارد زیادی پیش آمده که نمونه کار را می بردند تا بعداً سفارش بدهند که هیچ وقت نیامدند. بعدها بطور اتفاقی چند بار دیدم که از روی طرحم نمونه زده اند. پیگیری هم می کردم برای اداره ای که نمونه را برده بودند اما متأسفانه با پاسخی منطقی روبرو نشدم. وقتی دیدم به این صورت است، قید فراوری را زدم. هرچه قالب و بدنه قفل فراوری نموده بودم همه را به ضایعاتی فروختم کیلویی 30 تومان که بزرگ ترین لطمه مالی در این زمان بر من وارد شد. قالبی که 5 میلیون خریده بودم را کیلویی 30 تومان فروختم.

شما بعد از ناامیدی از کار فراوری و ساخت قفل چکار کردید؟

من به سمت ساخت قفل های لوله ای قدیمی که به آنها پیچی گفته می گردد، رفتم. در واقع نحوه ورودم به این حوزه هم از جای جالبی آغاز شد. خواهرم یک قفل قدیمی داشت که کلید نداشت. راستش 4 سالی بود که اینجا بود. آوردم باز کردم، رویش کلید انداختم. دیدم می توانم درست کنم و 5 نمونه از آن را ساختم. در بازار منوچهری همان نخستین مغازه همه را خرید. انواع و اقسام قفل های قدیمی را درست کردم. در این بین کم کم با اداره صنایع دستی هم آشنا شدم.

در واقع آشنا شدن با اداره صنایع دستی بود که راه هایی را جلوی پایم گذاشت و هر روز مرا به ادامه کار امیدوارتر ساخت. مثلاً به جایی که کارت استادی می دادند، معرفی شدم که به هر حال شناسایی شوم. قرار شد در پایگاهی معرفی شوم و... یا کوشش های زیادی کردم تا بتوانم در نمایشگاه های مختلف یک غرفه برای معرفی محصولاتم داشته باشم. وقتی به نمایشگاهی مراجعه می کردم متأسفانه می دیدم که چند غرفه خالی مانده بود. آنجا هنرمندانی بودند که تنها در یک قفل حرفه ای بودند در حالی که من در 50 قفل. با این حال متاسفانه جایی برای من نبود. چند وقت پیش به اجلاس صنایع دستی دعوت شده بودم. حرف شان این بود که امثال من آنقدر تأمین و حمایت شویم که خود دنبال بازاریابی نباشیم اما انگار اینها فقط در حد حرف بوده و هست.

به قفل های قدیمی برگردیم که بیشتر بهانه مصاحبه ما با شما است. در ساخت قفل های قدیمی ابتکاری هم انجام دادید که کارتان را متمایز کند؟

بله اتفاقاً روی قفل ها نام حک کردم، کاری که نه در گذشته انجام می دادند و نه حالا. نام های مختلفی حک نموده ام.

روی این قفل حک نموده اید خلیج فارس. به نظرم جالب آمد، می توانستید نام دیگری بزنید.

خلیج فارس زدم چون خلیج فارس همواره خلیج فارس است. با خود گفتم اگر صد سال دیگر این قفل مثلاً از زیر خاک پیدا گردد، نوشته شده است خلیج فارس.

شما قفل ساز هستید، تا به حال شده در کنار کارتان قفلی از زندگی کسی باز کنید؟

سؤالتان سخت است.

[اشک در چشمانش حلقه می بندد] کار ما هم مانند بسیاری از شغل ها دردهای خودش را دارد. کسی کلیدش گم می گردد می رویم می بینیم واقعاً وضع مالی خوبی ندارد، مشکلش را حل می کنم. احساس خوبی است و رضایت و شادی خاصی به آدم دست می دهد، آن شب را با آرامش می خوابم

در مراجعات برای انجام کار، چگونه به مشتری اعتماد می کنید؟

در ورودم از چند همسایه سؤال می کنم که خانه متعلق به او است یا خیر. برای سوئیچ ماشین هم مدارک ماشین را او خواسته و مطابقت می دهم. به هر حال ما باید امین مردم باشیم به هر طریق ممکن از صحت موضوع کسب اطلاع کنیم. خدا را شکر هم تا به امروز کوچک ترین مسئله ای در اتحادیه مان که من را فرا بخوانند به وجود نیامده است و این از لطف خداست.

چند سال است که در محله کاسب هستید و ارتباط شما با همسایگانتان چگونه بوده و هست؟

55 سال است که ساکن محله انبار نفت هستم و 25 سال است که در محله زربافیان خیابان شهید خطیب زندگی می کنم. قبل از آن هم حدود 200 تا 300 متر با اینجا فاصله داشتم. مغازه ام نرسیده به میدان راه آهن در سه راه بهداری بود.

به عنوان کسی که 55 سال ساکن این محله است مهم ترین ویژگی و شاخصه اخلاقی مردم محله تان را چه می دانید؟

مردم محله انبار نفت واقعاً ساده هستند، با عایدی کم قانعند و خدا را شاکر هستند. بیشتر آنها هیئتی هستند و در حسینیه ها حضور فعالی دارند. گرچه این موضوع ممکن است به بیشتر مردم هم مرتبط باشد اما احساس می کنم مردم محله من بیشتر این مشخصه ها را دارا هستند.

خواست فراورینمایندگان و صنعتگرانی چون شما چیست؟

من نه وام می خواهم و نه هیچ سرمایه ای. فقط جایی می خواهم که بتوانم هنرم را باارزش عرضه کنم، در این صورت چندین نفر می توانند در همین مغازه کوچک امرار معاش نمایند. روزی پول لازم داشتم رفتم منوچهری تا بخشی از قفل هایی را که ساخته بودم بفروشم. که متأسفانه همین که متوجه شدند من به پولش احتیاج مبرم دارم آنها را با نازل ترین قیمت خریدند. همواره این جمله در ذهنم یادآوری می گردد که یک هنرمند وقتی مسئله ای برایش پیش می آید حداقل خانه هنری هست که از او دفاع کند و احتمالاً یاری حال او باشد. اما کسانی مانند من که برای ساخت یک قفل گرمای آتش را به جان می خریم و با هزار سختی دیگر با زور بازوی خود کار می کنیم جایی نداریم که هنرمان را باارزش عرضه کنیم تا حداقل به وقت مردن بدانیم که هزینه ای برای کفن و دفن مان هست و خانواده در این زمینه مسئله ای نخواهد داشت.

قفل های قدیمی، بخشی از هویت تاریخی ماست

در حال حاضر کسی جز من قفل قدیمی نمی سازد. به نظرم به ادامه این کار احتیاج است. به هر حال قفل های قدیمی بودند که بعد از آنها قفل های فعلی به وجود آمدند. در زمان صفویه این ایرانی ها بودند که قفل های رمزی را درست کردند، پس از آن خارجی ها چون وسایل و دستگاه های پیشرفته ای داشتند صورت ها و شکل های مختلف از آن قفل ها را ساختند. همه اینها گواه بر استعداد ایرانی ها در صنعت است که متأسفانه حمایتی از آن صورت نمی گیرد، جوانان امروز در پی حرفه های سخت نمی روند. اگر هم بخواهند دنبال این حرفه بروند با خرید دستگاه های کلیدسازی وارد این کار می شوند نه کارهای قفل سازی به خصوص قفل های قدیمی که به هر حال بخشی از هویت تاریخی ما را با خود دارند.

--

*منتشر شده در بهترین عینک آفتابی محله منطقه 11 در تاریخ 1393/5/22

منبع: همشهری آنلاین

به "گفت وگو با قفل سازی که نیم قرن را در این حرفه می گذراند ، ایرانی ها زمان صفویه قفل رمزدار ساختند ، تصاویر کلیدان های قدیمی را ببینید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "گفت وگو با قفل سازی که نیم قرن را در این حرفه می گذراند ، ایرانی ها زمان صفویه قفل رمزدار ساختند ، تصاویر کلیدان های قدیمی را ببینید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید