شاعر کلمات اردیبهشتی
به گزارش بهترین عینک آفتابی، خبرنگاران (ایبنا)؛ فاطمه فتحعلی: نمی دانم چه زمانی از اختناق حاکم بر حنجره ام نجات یافتم و در دوراهی حیات و امید که در زبان عرب آن را رجا می نامیدند ساکن شدم؛ انگار کسی یا احساسی مانع لمس کردن زمان و مکان می شد. حال که می نگرم به اوضاع و احوال خویش در آن موقع، احساس می کنم آن مانع سلب کننده واژه هایی بودند که از قریحه و احساس شاعرانه ی او سرازیر می شدند به آبشار روح و قلب ما! اگر بخواهم از باب آشنایی بگویم انگار خود او باید به کمکم بیاید با معرفی نامه کوتاه و خودنوشتش:
و قاف
حرف آخر عشق است!
آنجا که نام کوچک من آغاز می گردد!
این معرفی کوتاه و مختصر و مفیدی است برای او؛ اما من می خواهم از ساکن شدن در اقلیم واژه هایش بگویم!
از کودکی انگار روح من به شعرها گره خورده بود و با واژه ها پیوندی دیرینه داشت. همه چیز را با دنیای شعر آسان می کردم و لبخند می زدم. نوجوانی من فقط با یک شاعر دست دوستی نداده بود؛ انگار با همه شاعران آشنایی داشت. به لطف اینترنت، گوگل و سایت های مختلف که به نظر خودشان برترین شعرها را داشتند، شعر می خواندم. از کتاب شعر هم بی نصیب نبودم. فروغ فرخزاد و حافظ زیاد می خواندم؛ شاید چون از آنها کتابی داشتم و می شد واژه ها یشان را لمس کنم.
اما او انگار اصلا شاعر زمینی نبود؛ از آسمان آمده و شهر کلمات را فتح نموده بود. اولین شعری را که از قیصر امین پور خواندم یادم نیست؛ ولی می دانم که از کتاب مثل چشمه مثل رود بود. مطمئن نیستم این کتاب از کجا به دست کودکی ام رسیده و من را درونش غرق نموده بود؛ اما شنیده ها حاکی از آن است که در مسابقه هدیه گرفته بودم و از بعد مسابقه دیگر رهایش ننموده بودم تا همین سال های اوایل نوجوانی! این شد که من از طفولیت، شیفته و شیدای اشعار و واژه های همان امین آغاز نماینده عشق شدم!
یکی از برکات همین نوجوانی عزیز، این بود که قیصر امین پور، خالق عشق و واژه های نو را بهتر از پیش و بیشتر از پیش شناختم. تولدم که شد یکی از هدیه هایم این کتاب شعر پر از امید و حیات و نور بود. وقتی کاغذ کادو را باز کردم و با تصویر او که روی کتاب بود روبرو شدم نمی دانستم از ذوق چه عکس العملی نشان دهم و انگار زبانم الکن شده بود در شوق این اتفاق مبارک. این طور شد که من دیگر آن مهربان دوست داشتنی را رها نکردم و شعرهای قیصر امین پور عامل جلای روح خسته ام شد. تا قلبم تاریک می شد یا از عالم و آدم خسته می شدم کتاب اشعار او مرهمی برای دردهایم بودند و مسکنی برای روح آشفته نوجوانی ام. اشعار امین پور قابلیت حیات بخشیدن به مردگان را داشتند و می توانستند محول الحال و مقلب القلوب باشند.
آینه ها نور را بازتاب می نمایند و کلمات قیصر امین پور، نور واژه ها را در وجودتان بازتاب خواهد نمود. اشعار این شاعر عاشق و خالق کلمات آسمانی، خود خاصیت روح نوازی تمام عیار را دارند. خواندن شعرهای این شاعر عاشق پرور اتفاقی ناگهانی در زندگی خواننده خواهد بود؛ اتفاقی که تصویر ایمان قیصر را به جهانی زیباتر، عاشقانه تر و صمیمی تر نشان می دهد و گاهی نیز خراش های کوچکی را که ناملایمات بر چهره این ایمان انداخته با نسیمی از صبر و فروتنی و عشق مضاعف، نوازش می دهد. قیصر امین پور، شاعری است سرشار از عطر بهارنارنج و نرگس که چاشنی عشق و مهر کلماتش شده اند.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران